پیتر افسرده شده بود ، واقعا افسرده و کارش را از دست داده بود ، و نتوانسته بود شغل دیگری پیداکندبه همین خاطر همسرش مدام به او گله می کرد . پیتر برای حل مشکل خود به یک روان شناس مراجعه کرد. او یک نوع داروی تسکین دهنده برایش تجویز کرد ولی یک پیشنهادهم به وی داد. آیا موافقی قبل از مصرف این دارو در یک آزمایش شرکت کنی ؟ خوب ، بستگی دارد . بسیار عالی . شما باید 10 روز ، به 50 موردی که به خاطر آنها شاکر هستید فکر کنید ! ویک فهرست از آن موارد تهیه نمایید . ولی حواستان باشد ، نباید یک مورد را دو بار بنویسید . _ و اگر به نتیجه ای نرسیدم می توانم هر وقت خواستم این آزمایش را رها کنم ؟ _ بله ، در آن صورت برایتان مسکن تجویز می کنم اگر نیاز پیدا کنید خوردن این قرص ها کفایت خواهد کرد. 15 روز بعد پیتر نزد روان شناس آمد و گفت : فکر میکنم حالم خوب شده است . یعنی چه ؟ دیگر نیازی به داروی مسکن ندارم این آزمایش زندگی من را کاملا زیر رو کرد _ بیشتر برایم توضیح بده . _ ابتدا به نظرم محال می رسید که بتوانم 50 مورد را بیابم که به خاطرشان قدر دان و شکر گزار باشم . حتی وقتی به خاطراتم مراجعه می کردم همه چیز را منفی می دیدم . سپس ، کم کم چیز های کوچکی یافتم که زندگی را در چشمانم زیباتر می کرد . یک لبخند ، یک نگاه ، ارتباط با یک موجود زنده دیگر ، مشاهده یک گل و .... در حال حاضر اصلا برایم سخت نیست که در هر روز 100 مورد را پیدا کنم . نگاه من به زندگی تغییر کرده است . خودم تغییر کرده ام ! ایا کما بیش شبیه پیتر نیستیم ؟ آیا ما قادر به محاسبه همه نعمت های باور نکردنی ای که شامل حالمان شده هستیم ؟ فقط کافی است کمی فکر کنیم!
:: بازدید از این مطلب : 524
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21